10.22081/poopak.2017.65093

خنده منده

 

لیلا چیذری

حیوان باستانی

معلم: «بچه‌ها کی می‌دونه قدیمی‌ترین جانور زمین کدام است؟»

شاگرد: «آقا گورخره.»

معلم: «چرا؟»

شاگرد: «چون سیاه سفیده!»

تنبلِ زرنگ

سارا: «خانم ببخشید، شما بچه‌ها را به خاطر کاری که نکرده‌اند تنبیه می‌کنید؟»

معلم: «‌خیر.»

سارا: «پس باید بگویم من تکالیفم را انجام نداده‌ام!»

قرص

مادر: «پسرم هوا سرد شده، کلاه و شال‌گردنت را بپوش تا مثل قرص ماه بشی، بعد برو توی حیاط.»

پسر: «اگر نپوشم شکل چی می‌شم؟»

مادر: «مثل قرص سرماخوردگی!»

پول

معلم: «صباجان، یک جمله با پول بساز.»

صبا: «پدرم امروز ساعت هشت از خانه بیرون رفت.»

معلم: «پس پولش چه شد؟»

صبا: «قبل رفتن، همه‌ی پولش را مادرم از او گرفت!»

خواب پریشان

اولی: «نمی‌دونم چرا هر شب خواب ساندویچ می‌بینم.»

دومی: «شاید قبل از خواب کار خاصی می‌کنی.»

اولی: «نه، فقط چند وقت است به جای آب، نوشابه بالای سرم می‌گذارم.»

چشم درد

حمید: «وحیدجان نگاه کن ببین چشم‌های من قرمز شده؟»

وحید: «بله، قرمز شده.»

حمید: «قربون دستت، ببین درد هم می‌کنه؟»

پدر قلابی

آقای مدیر تلفن را برمی‌دارد: «بله، بفرمایید!»

- سلام. خواستم بگم پسر من امروز مریض شده و نمی‌تونه مدرسه بیاد.

- شما؟

- اِاِاِ.... من پدرم هستم.

رابطه‌ی گوش و چشم

اولی: «اگه یک گوش نداشته باشی چی می‌شه؟»

دومی: «کم‌تر می‌شنوم.»

اولی: «اگه دوتا گوش نداشته باشی چی؟»

دومی: «کم‌تر می‌بینم.»

اولی: «نخیر جانم، اصلاً نمی‌شنوی.»

دومی: «نخیر جانم، چون دیگه گوش ندارم، عینکم هم می‌افتد، آن‌وقت کم‌تر می‌بینم!»

رژیم غذایی

اولی: «تصمیم گرفتم از این به بعد گیاه‌خوار بشم.»

دومی: «با مشورت پزشک این تصمیم را گرفتی؟»

اولی: «نه، با مشورت قصاب، چون دیگر حاضر نیست گوشت نسیه به من بفروشد!»

CAPTCHA Image