بلند شو، پنجره را باز کن
اکرم الفخانی
عروسکهایت را نگاه کن! ببین چهطور نگاهت میکنند! دلشان میخواهد بغلشان کنی، برایشان لالایی بخوانی، لباسشان را عوض کنی، با آنها حرف بزنی!
اسباببازیهایت را بیرون بیاور. هواپیما را در هوا بچرخان و ماشینت را روی گلهای قالی خانهیتان بگردان. در این صورت از جایت بلند میشوی، میدوی و خانه از صدای خندهی تو پُر میشود...
آخ! چهقدر خانه دلگیر و کسلکننده است، وقتی تبلت یا موبایل مامان را به دست گرفتهای، گوشهای ساکت نشستهای و بازیها را بارها و بارها با انگشتان کوچکت بازی کردهای. انگشتانت هم دلشان ورزش میخواهد. دلشان میخواهد برایشان پنجره را باز کنی تا آسمان را ببینند و با ابرهای آسمان یک عالمه شکل درست کنی. اصلاً چه بازیِ قشنگی میشود؛ اینکه بتوانی شکلهای جورواجور با ابرهای آسمان درست کنی. اینطور باعث میشود فکرهای جدید بسازی!
بلند شو و خانه را با صدای خندههایت خوشحال کن. بلند شو و پنجره را باز کن...
ارسال نظر در مورد این مقاله