مریم یوسفی
اتوبوس راهیان نور میایستد. اذان صبح از منارههای مسجد به گوش میرسد. همه چیز برایم آشناست؛ عطر خاک، صدای اذان و دستهای رضا که بوی دستهای پدرش را میدهد. دیروز مادرش مرا به او داد. گفت: «یادگار پدرت هست، این حصیر سجادهاش بود. به شلمچه که رسیدی به یادش روی آن، دو رکعت نماز بخوان.»
او نمیدانست که «اُمّزینب» همان پیرزن مهربان با دستهای چروکیدهاش تار و پود مرا بافته است. یک روز اُمّزینب با پاهای خستهاش به نخلستان رفت و زیر سایهی نخلها نشست. برگها و الیاف خرما را برداشت. با هر گرهای که بر تار و پودم میزد، اشکی میریخت، صلواتی میفرستاد و میگفت: «خدایا پسری ندارم تا در راه تو بجنگد، ولی این هدیهای ناچیز است تا رزمندهای روی آن بنشیند و خستگی از جانش برود.»
رضا مرا روی زمین پهن کرد. دستی به سر و رویم کشید. دلش پر از عطر صلوات «اُمّزینب» شد و مشغول نماز شد. بعد از نماز به یاد پدر اشک ریخت. من پر از خاطرات شیرین شدم؛ با اشکهای اُمّزینب و رضا و پدرش در شبهای عملیات.
حصیربافی
حصیربافی از قدیمیترین هنرهای دستی انسان است. امروزه از حصیر برای تهیهی زیرانداز، سفره، کلاه، سبد میوه، زنبیل و... استفاده میشود. در شهرهای شمالی ایران برای بافتن حصیر از ساقههای برنج، گندم و نی باتلاقی استفاده میکنند، ولی در شهرهای جنوبی با الیاف درخت خرما حصیر میبافند. بافت حصیر انواع مختلفی دارد. گاهی برای زیبایی کار از نخهای پشمیِ رنگی استفاده میکنند تا بتوانند نقشهای زیبایی روی کار درست کنند. امروزه علاوه بر استانهای شمالی وجنوبی، در جاهای مختلف استان اصفهان هم حصیر تولید میشود. مانند: نایین، بیابانک، خور و نجفآباد.
ارسال نظر در مورد این مقاله