سبز و سفید و سرخ و سربلندی

10.22081/poopak.2018.65706

سبز و سفید و سرخ و سربلندی


به کوشش: طیبه شامانی

حجت‌الاسلام سیدمحمد مهاجرانی

(نویسنده و شاعر)

تو را همه‌جا می‌بینم!

توی حیاط مدرسه، توی میدان شهر، روی میز پدرم، روی جلد مجله، روی دیوارها، روی کیف بچه‌ها و...

تو یک نشانه‌ای! یک نشانه‌ی خوش‌رنگ! مثل برف‌های قلّه‌ی دماوند، سفیدِسفید، مثل لاله‌های گلزار شهیدان، سرخِ سرخ و مثل گندم‌زارهای جنوب و شالی‌زارهای شمال، سبزِسبز. تو یک نشانه‌ای! یک نشانه‌ی خوش‌نقش! و همیشه خوش‌حالی و به خود می‌بالی؛ چون زیباترین نقش جهان، یعنی نام خدای مهربان در قلبت می‌درخشد.

***

از آن بالا برایم دست تکان دادی!

هوا آلوده بود. مدرسه‌ها تعطیل شده بودند. پرچم، بی‌حال و خسته بالای میله، وسط حیاط مدرسه نشسته بود. سه رنگ پرچم خیلی بی‌حال و بی‌رنگ بودند. آن‌ها از این‌که باد نمی‌آمد تا خودشان را به همه نشان دهند، ناراحت بودند.

 پرچم و سه رنگش چند روز بی‌حال و بی‌حرکت ماندند و غصه خوردند. چند روز گذشت. باد آرامی وزید. پرچم و سه رنگش را حرکت داد. باد بیش‌تر و بیش‌تر می‌شد و هوا تمیز و تمیزتر.

صبح روز بعد صدای بچه‌ها در حیاط مدرسه پیچید. سه رنگ پرچم، از آن بالا به همه دست تکان می‌دادند. آن‌ها با خنده و شادی، زیبایی خودشان را به همه نشان ‌دادند.

علیرضا دشتی - 10ساله - تهران

***

صبح بود. همراه مادرم به سمت مدرسه می‌رفتیم که در خیابان، پرچم ایران را دیدم. از مادرم پرسیدم روی پرچم ایران چند الله نوشته شده است؟ مادرم جواب داد ۲۲الله به خاطر 22بهمن روز پیروزی انقلاب اسلامی. به مدرسه که رسیدم چشمم به پرچمی که روی دیوار مدرسه بود، افتاد. الله‌های آن‌ را دقیق‌تر از همیشه نگاه کردم و متوجه شدم چه‌قدر پرچم کشورم را دوست دارم.

ملیکا چهرقانی

CAPTCHA Image