خدایا مشق شب خود را عوض کردهام
علیمحمد محمدی
- خدایا امروز که از خواب بیدار شدم دوستی با تو را در دلم حس نکردم! حتماً به خاطر رفتارهای بدم بود.
- خدایا امروز بابا را که دیدم خجالت کشیدم! او هر روز به سر کار میرود، باز مجبور است برای خریدن نان هم به نانوایی برود.
- خدایا نکند معلمم درس نخواندن مرا به حساب بیاحترامی به خودش بگذارد.
- خدایا مامان هر روز زحمت میکشد برایمان غذای لذیذ میپزد، او از من توقع تشکر هم ندارد!
- خدایا هر روز وقتم را هدر میدهم و از آن به خوبی استفاده نمیکنم؛ نکند این نعمت وقت را از دست بدهم!
- خدایا میخواهم مشق شبم را عوض کنم و با کلمههایی شروع کنم که تو دوست داری!
- خدایا امروز از مادرم تشکر کردم که اینقدر به فکر ماست؛ همانطور که تو هستی!
- خدایا امروز که نان به دست به خانه آمدم، لبخند روی لب بابا نشست!
- خدایا با خودم عهد بستم با خوب درس خواندن از معلمم تشکر کنم!
- خدایا من برای تمام لحظههایم برنامهریزی کردهام تا بیکار نباشم و تو مرا دوست داشته باشی!
- خدایا من مشق شب خود را عوض کردهام تا هم تو مرا دوست داشته باشی و هم دیگران!
ارسال نظر در مورد این مقاله