10.22081/poopak.2018.65968

نوبت باران - خنده های گم شده

نوبت باران

مریم هاشم‌پور

ابر چاق و چله‌ای

در هوا خوابیده بود

بچه‌ابری هم به او

مثل دُم، چسبیده بود

 

بادی آمد با سه فوت

ابرها را ناز کرد

ابر گنده زودتر

چشم خود را باز کرد

 

باد گفت ابر عزیز

فکر باغ و رود باش

نوبت باران توست

شُر و شُر کن، زود باش

 

**********

خنده‌های گم‌شده

منیره هاشمی

خنده‌ی بابای من رفته

من نمی‌دانم کجا، اما

دوست دارم بشنوم الآن

قاه‌قاه خنده‌هایش را

*

خنده‌های گم‌شده الآن

در کجای این جهان هستند

در دل یک غار تاریک‌اند

یا که توی آسمان هستند؟

*

خانه‌ی بی‌خنده غمگین است

 

 

مثل یخچال است، سرد سرد

تو کجا رفتی؟ بیا خانه

خنده‌ی بابای من برگرد

CAPTCHA Image