به کوشش: طیبه رضوانی
بتوانم یک روبات خوب و مهربان اختراع کنم تا همهی ما را بدون هیچ دردسری به کربلا و جاهای دیگر ببرد.
معصومه رضایی
همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنند و روی لب همهی مردم لبخند باشد.
معصومه اکبری
آن امام مهربان که با آمدنش گلها آواز میخوانند و شاپرکها با شوق، پرواز میکنند، ظهور کند و دنیا را از جنگ و بدی نجات بدهد.
ملیحه حسینی
هر چهقدر شکلات و آبنبات و شیرینی میخوریم دلدرد نگیریم و مریض نشویم. کلاغِ قصهها به خانهاش برسد و در زمستان یک عالمه برف ببارد.
فاطمه اکبری
مادرم برایم یک عروسک بخرد و بتوانیم یک سفر دستهجمعی با خانواده برویم.
زینب جعفری
من بزرگ شوم و به وطنم خدمت کنم و آنقدر پول داشته باشم که به افراد نیازمند کمک کنم.
هاجر شریفی
دکتر شوم و بتوانم یک عالمه مریض را خوب کنم؛ و اگر مریضی پول نداشت او را مجانی عمل کنم.
فاطمه شیرعلی
یک ستارهی قشنگ جادویی از آسمان توی دستم بیفتد و من با او پرواز کنم.
خدیجه حسینداد
من اسکیتسواری یاد بگیرم و به کلاس پنجم بروم.
زهراسادات حسینی
مدرسهها تعطیل شود و من بتوانم یک عالمه کتاب داستان بخوانم.
مهتاب امینی
به مشهد برویم و من بتوانم عمویم را ببینم.
فاطمه رجبی
من نمرهی بیست بگیرم و از شدت خوشحالی پرواز کنم. مدرسهها تعطیل شود و بتوانیم یک عالمه خالهبازی و معلمبازی کنیم.
ریحانه عادلی
مداد نوکیام که خیلی دوستش داشتم، پیدا شود.
بهاره موسوی
ارسال نظر در مورد این مقاله