مریم یوسفی
استاد با قلمموی فیروزهایاش زندگی تازهای به من بخشید. خودش راضی بود؛ چون وقتی مرا از کوره در آورد، لبخندی زد و زیر لب گفت: «همون کاشیِ فیروزهای شد که میخواستم.»
من زیبا بودم، ولی تنها. میترسیدم تنهایی بر جانم ترک بیندازد؛ اما خدا نخواست. استاد مرا به مسجد جامع شهر برد. به اطرافم نگاهی کردم. حالا دیگر تنها نبودم. دوستان زیادی آنجا، در کنار هم جمع بودند. منارههای زیبای مسجد را دیدم، دلم میخواست بر دل آن بنشینم تا شاید به آسمان نزدیکتر شوم و صدای اذان، ذره ذرهی وجودم را پر کند، ولی انگار هنوز برای آسمانی شدن زود بود...
استاد مرا با خود به طرف حوض کاشی برد. کاشیهایش همرنگ من بودند. آنجا یک جای خالی بود. استاد با مهارت تمام مرا در بین کاشیها جا داد. کاشیها لبخند زدند و به من خوشآمد گفتند. فردای آن روز حوض کاشی لبریز از آب شد. ماهیهای قرمز هم به جمع ما اضافه شدند. روزها خورشید و شبها ماه و ستارهها مهمان ما بودند. من دیگر هیچوقت تنها نخواهم بود. حتی استاد هم وقت اذان سری به ما میزند و وضو میگیرد. شاید بر دل مناره ننشستم، ولی آسمان همیشه در آغوش من است و هر سحرگاه با صدای اذان دلم لبریز از بوی گل، بوی خدا میشود.
کاشی
کاشیکاری در ایران با روشهای ابتدایی از حدود 1250 سال، قبل از میلاد با تولید انواع آجرهای لعابدار و کاشیهای تزیینی آغاز شد. ایرانیان توانستند این هنر را از نظر زیبایی و تکنیک به اوج خود برسانند. مادهی اولیهی کاشی، خاک رس است. بعد از تهیهی گِل رس و قالبگیری آن، کاشیها را با هوای گرم خشک میکنند و بعد آنها را در کوره میپزند. سپس نوبت طرح کاشی و رنگآمیزی و لعابکاری فرا میرسد. بعد از این مرحله، دوباره کاشیها به کوره میروند تا بار دیگر پخته شوند و زیبایی خود را به دست آورند.
حرم امام رضاm گنبد سلطانیه، مسجد کبود تبریز، تکیهی معاونالملک کرمانشاه، مسجد جامع عباسی اصفهان و... از عالیترین نمونههای کاشیکاری در ایران هستند. استاد علی پنجهپور یکی از مشهورترین استادان کاشیکاری در کشورمان هستند.
ارسال نظر در مورد این مقاله