درخت چنار
مریم هاشمپور
سلام ای خدای عزیز
منم یک درختِ چنار
کسی میهمانم نشد
در این روزهای بهار
کلاغی مرا دوست داشت
به روی سرم مینشست
ولی بیخداحافظی
سفر رفت و قلبم شکست
خداجان، خداجان! ببین
چه تنها شدم توی دشت
بیا توی گوشم بگو
چرا دوستم برنگشت
============
خالهلیلا
احمد خدادوست
خالهلیلاجان گل است
خالهلیلاجان بهار
قد او مثل درخت
صورتش رنگ انار
قلب او چون روستا
ساده است و مهربان
غنچهی لبخند او
رنگی از رنگینکمان
دامن گُلدار او
باغی از اردیبهشت
میدهد گلهای آن
بوی زیبای بهشت
=========
صدتا خیابان
محمود پوروهاب
اینجا خیابان
آنجا خیابان
این شهر دارد
صدتا خیابان
***
این چاق و پهن است
آن تنگ و لاغر
این پیچ در پیچ
آن صاف و بهتر
***
از زیر یک پُل
این میشود رد
پُر جُنبوجوش است
پُر رفتوآمد
***
آن در دل خود
بُلوار دارد
گُل توی بُلوار
بسیار دارد
***
این تا لب رود
شاید دویده
از روی یک پُل
آنسو پریده
***
آن رفته بیرون
از شهر و میدان
آنجا شده دوست
با یک اتوبان
ارسال نظر در مورد این مقاله