زیر چتر مهربانی
اکرم الفخانی
رهبر عزیزمان فرمودهاند: «خود را برای ادارهی کشور در آینده آماده کنید.»(1)
به درخت شاهتوت حیاطمان نگاه میکنم. توتها سیاه، قرمز و آبدار هستند. نور خورشید لایبهلای شاخهها میدود و بازی میکند. زیر سایهاش مینشینم و به شکل قشنگِ توت نگاه میکنم. به سایهی پرپشتش! احساس میکنم هم لبخند دارد، هم حس غرور! مثل یک قهرمان روی سکّوی شمارهی یک! قهرمانی که به روزهای سخت تمرینش فکر میکند.
روزهایی که آفتاب، ساعتی کنارش میآمد و درخت تا میتوانست ذره ذرهی آفتاب را میچشید و به ساقه و شاخههایش میداد. به روزهایی که ضربِ چک چک باران را تحمل میکرد. روزهایی که طوفان میآمد و او شاخههایش را پر زور و با قدرت نگه میداشت و حالا قهرمان بهار حیاط ما شده است. لبخندم را شبیه درخت توت میکنم؛ قرمز، سرخ و آبدار!
و فکر میکنم چهطور میتوانم روزی مثل سایهی درخت توت حس غرور داشته باشم؟
فکر میکنم به تنبلیهایم، به ساعت یازده صبح از خواب بلند شدنم، به پنج ساعت نشستن جلو تلویزیون، به تنهایی کار کردن مامان در آشپزخانه، به کتابهای گَرد و خاکی و نخواندهی توی قفسهی کتابخانهام، به بازی کردنهای خیلی زیادم با موبایل!...
لبخند روی صورتم کج میشود. صورتم شلخته و درهم میشود؛ از این همه شلختگیِ زندگیام!...
به شکل درخت توت نگاه میکنم. انرژی میگیرم. تمام کارهایی که باید انجام بدهم را در ذهنم مرور میکنم. تمام ساعتهایی که باید تلاش کنم.
باید ضرب باران را بشنوم و از صدای طوفان خسته نشوم. آفتاب را سر بکشم، لذت ببرم و روزی روی سکّوی شمارهی یک بایستم.
پینوشت:
1. پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدظله العالی)
ارسال نظر در مورد این مقاله