عروسی مجازی
محمدرضا میرزائی
پدر پوشیده امروز
کت و شلوار طوسی
همه هستیم دعوت
به یک جشن عروسی
*
لباسی شیک و تازه
تن من کرده مامان
پدر میگوید: «احسنت»
شدی زیبا پسرجان
*
اگر چه جشن امروز
شده جشن مجازی
همه دوریم از هم
ولی هستیم راضی
*
دعا کردیم و گفتیم
خداوند توانا
بِبَر از کشور ما
مریضی کرونا
دوچرخه
مرضیه تاجری
گوشهی انباریام
کی به دادم میرسی
توی خانه روزهاست
نیست یاد من کسی
چرخ من را باد کن
منتظر هستم بیا
پاک کن از گرد و خاک
زین و فرمان مرا
با خودت، من را ببر
در حیاط خانهتان
باز بازی کن بچرخ
بیخیال و شادمان
حال من را خوب کن
با محبت، همدلی
یک دوچرخه هیچ وقت
نیست فکر تنبلی
ارسال نظر در مورد این مقاله