داستانترجمه
لباس گرم مورچهها
مترجم: مرضیه ویلانی
تصویر 1
خانمموشه در فروشگاهش پنکه و لامپهای زیبایی را میفروشد.
تصویر 2
او زنگهای دستی، پوستهی صدف، ماهیتابه و تمبر هم میفروشد.
تصویر 3
اما مشتریها با فاصله در فروشگاه از جنسها دیدن میکنند.
تصویر 4
و او تمام روز در فروشگاه نشسته و بافندگی میکند.
تصویر 5
در یک روز سرد، خالهموشه شمع روشن میکند. و یک تابهی کوچک هم به دست میگیرد.
تصویر 6
اما همانطور که قوطیِ سوپ را داخل تابه میریزد... یک گروه مورچه از داخل قوطی وارد تابه میشوند.
تصویر 7
ما از دست طوفان و سرما مخفیانه وارد این قوطی شدهایم لطفاً ما را گرم نگهدار!
تصویر 8
«خوردن آب گرم برای شما خوب خواهد بود.»
- بدن ما مثل یخ سرد است.
تصویر 9
خالهموشه میگوید: «من میتوانم به شما کمک کنم. من کاموا اضافی دارم.»
تصویر 10
- من برای شما یک لباس گرم میبافم.
تصویر 11
- خودتان انتخاب کنید! لباس نازک باشد یا ضخیم؟
تصویر 12
- من میتوانم خیلی سریع برایتان ببافم.
تصویر 13
خالهموشه خیلی سخت و تند مشغول بافتن لباس گرم برای مورچههاست!
تصویر 14
فقط تماشا کن!
او در یک چشم به هم زدن (خیلی سریع) بافتنش تمام شد.
تصویر 15
لباسهای دستدوز!
- چهقدر بزرگ!
تصویر 16
من برشته شدم!
- من از گرما پختم.
- ممنون از تو خالهموشه!
تصویر 17
خیلی زود بقیهی حشرات از تپه بالا آمدند.
تصویر 18
فروشگاه خالهموشه پر است از حشرات و او همینطور از این اوضاع راضی است.
تصویر 19
او مورچهها را در آغوش میگیرد.
تصویر 20
خالهموشهجان! از تو به خاطر لباسهای فوقالعادهای که برای ما بافتی تشکر میکنیم!
ارسال نظر در مورد این مقاله