10.22081/poopak.2021.70619

دولّا دولّا

داستان ضرب‌المثل‌ها

دولّا دولّا

سیدمحمد مهاجرانی

گرووومب! کلّه‌ی احسان محکم خورد به تیرک عمودی!

از درد روی زمین افتاد. بچه‌ها دورش جمع شدند.

ناله‌کنان گفت: «آااای! واااای! آی سرم! داغون شدم به خدا!»

از جا بلند شد و اخم‌کنان‌ گفت: «دیگر به طرف توپ‌هایی که نزدیک تیرک است شیرجه نمی‌زنم!»

 

بچه‌ها خندیدند: «خب فعلاً بازی را ادامه بده تا بعد!»

کاپیتان تیم مقابل جلو آمد و شوت محکمی زد. توپ موج برداشت و نزدیک بود گل شود.

احسان مثل یوزپلنگ بالا پرید و توپ را دور کرد، ولی دوباره گرووومب! محکم از پشت روی زمین افتاد!

باز ناله‌اش به هوا رفت: «آااای! واااای! آی کمرم! داغون شدم به خدا!»

از جا بلند شد و اخم‌کنان گفت: «دیگر به طرف توپ‌های هوایی شیرجه نمی‌زنم!»

حمید زد زیر خنده: «عزیزم! دروازه‌بان‌جان! شترسواری دولّا دولّا که نمی‌شود! اگر دوست داری دروازه‌بان باشی همیشه همین است! شاید فکر می‌کردی دروازه‌بانی یعنی توی دروازه‌ بنشینی و تخمه بشکنی و بازی را تماشا کنی!»

CAPTCHA Image