گلدان

10.22081/poopak.2020.70668

گلدان


روشن‌تر از ماه

گلدان

زینب صباغی

امروز صبح من و مادرم به مسجد جمکران رفتیم. بعد از خواندن نماز ظهر کتابی از کتاب‌خانه‌ی مسجد گرفتم و شروع به خواندن کردم. درون کتاب حدیثی از حضرت مهدی(ع) نوشته شده بود: «ما از یاد شیعیان غافل نیستیم...»

به مادرم گفتم: «امام زمان(ع)  خیلی مهربان است که به یاد ما هست. ای کاش من هم بیش‌تر به یاد او بودم!»

- دخترم بعد از هر نماز بگو اَللّهُمَ عجِّل لِوَلیّک الفَرَج.

- چشم مادرجان!

با خودم گفتم: «ولی من باید بیش‌تر از پنج بار به یادش باشم.»

مادرم نگاهی به ساعت بزرگ روی دیوار انداخت و از جا بلند شد، سپس چادرش را مرتب کرد و گفت: «کتاب را تحویل بده. باید به خانه برگردیم. پدرت از سر کار می‌آید.»

کتاب را تحویل دادم و به سمت خانه راه افتادیم. در راه فکر می‌کردم که چه‌کار کنم تا بیش‌تر به یاد امام مهربانم باشم که نگاهم به مغازه‌ی گل‌فروشی‌ای افتاد که چند قدمیِ خانه‌ی ما بود. به مادرم گفتم: «مادرجان! من یک گلدان می‌خواهم.»

مادر لحظه‌ای ایستاد و نگاهی به گل‌ها کرد، سپس دستم را گرفت و با هم وارد مغازه شدیم.

از میان گل‌ها یکی را انتخاب کردیم. مادرم آن را خرید. گلدان را با خوش‌حالی از روی میز بلند کردم و دوان‌دوان خود را به خانه رساندم. آن را روی طاقچه گذاشتم. کاغذ سفیدی برداشتم و با خط خوش ‌روی آن نوشتم یا مهدی! کاغذ را به گلدان چسباندم تا بیش‌تر به یاد امام مهربانم باشم.

امام مهدی(ع):

«ما در رعایت حال شما کوتاهی نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده‌ایم که اگر جز این بود گرفتاری‌ها به شما روی می‌آورد و دشمنان شما را از بین می‌بردند. پس تقوای الهی پیشه کنید.»

(بحارالانوار، ج 53، ص 175)

CAPTCHA Image