(به مناسبت شهادت سردار سلیمانی)

10.22081/poopak.2020.70672

(به مناسبت شهادت سردار سلیمانی)

موضوعات


پدر فرزندان شهدا

 

(به مناسبت شهادت سردار سلیمانی)

 

عباسعلی متولیان

فردا سیزده دی است. من همراه بابا و مامان برای فردا کلی برنامه چیدیم. جمعه است. می‌خواهیم از خانه بیرون برویم و همراه بچه‌های خاله و دایی در یکی از مناطق جنگلی اطراف شهر تفریح کنیم.

شب موقع خواب کلی فکر و خیال کردم تا خوابم ببرد. ساعت روی تختم را نگاه می‌کنم. از یکِ شب گذشته است. یکهو دل‌شوره می‌گیرم. نکند فردا همه چی به هم بخورد و ما نتوانیم برویم. آخر فردا یک مناسبت دیگر هم دارد. چند مدت پیش تولد سه سالگی دخترخاله‌ی کوچکم، زینب بود و ما نتوانستیم در جشن تولد او شرکت کنیم. ما می‌خواهیم فردا با خریدن کیک تولد برای او یک جشن خانوادگی بگیریم.

شوهرخاله‌ام، محمدآقا در سپاه کار می‌کرد. او وقتی در یکی از مأموریت‌ها برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و کمک به مردم سوریه رفته بود، شهید شد و جنازه‌اش هنوز برنگشته است. ساعت از یک و نیم می‌گذرد. هنوز دل‌شوره دارم؛ اما بالأخره خوابم می‌برد.

با نور آفتاب که از لای پرده‌های آبیِ اتاقم روی صورتم می‌خورد، از خواب می‌پرم. صدای پچ پچ مامان و بابا از توی هال خانه‌ی‌مان می‌آید. با خوش‌حالی از تخت بیرون می‌آیم.

- سلام بابا! سلام مامان! صبح بخیر. چرا وسایل را جمع نمی‌کنید که زودتر برویم؟ مامان و بابا هر دو آرام آرام گریه می‌کنند؛ اما سعی می‌کنند گریه‌ی خودشان را از من پنهان کنند.

از تلویزیون قرآن پخش می‌شود. همراه با صوت قرآن تصویر یک فرمانده‌ی سپاه از تلویزیون نشان داده می‌شود. لباسش شبیه لباس شوهرخاله‌ام است. از بابا می‌پرسم: «بابا چی شده؟»

بابا در حالی که اشک‌هایش را با دستمال کاغذی پاک می‌کند، جواب می‌دهد: «سلام بابا‌جان، امروز نمی‌توانیم برویم بیرون.»

- آخه چرا؟ من به بچه‌ها قول دادم. مگه شما همیشه نمی‌گفتی که بدقولی خوب نیست؟

این‌بار مامان جواب می‌دهد: «علیک‌سلام پسرم، بله، بدقولی بد است؛ اما زینب و همه‌ی بچه‌های شهدا دوباره یتیم شدند. همه‌ی ما یک پشتیبان خوب را از دست دادیم.»

دوباره برمی‌گردم سمت تلویزیون. این بار دقت می‌کنم. چهره‌ای را که می‌بینم به نظر آشنا می‌آید. قبلاً عکس او را در خانه‌ی خاله دیده بودم. بله، او «حاج قاسم» است. یعنی چی خدایا؟ یعنی برای حاج قاسم سلیمانی اتفاقی افتاده می‌روم جلوتر و زیرنویس تلویزیون را می‌خوانم؛ انا لِله و انا الیه راجعون. سردار سلیمانی پس از عمری مجاهدت در راه اسلام، بامداد امروز از سوی نیروهای آمریکایی در نزدیکیِ فرودگاه بغداد به شهادت رسید.

حالا می‌فهمم چرا مامان می‌گفت بچه‌های شهدا دوباره یتیم شدند. آخر حاج قاسم برای بچه‌های شهدای مدافع حرم مثل پدر بود. من خیلی به سردار سلیمانی علاقه دارم. او یک قهرمان واقعی بود.

CAPTCHA Image