تبر

10.22081/poopak.2020.70678

تبر


داستان

تبر

 

عبدالله حسن‌زاده

 

دیگر چیزی برای خوردن نداشت. اصلاً پولی نداشت تا بتواند چیزی بخرد. خانواده‌اش گرسنه بودند. هر چه داشت، فروخته بود. فکر کرد: «بهتراست پیش پیامبر خدا(ص) بروم تا کمکم کند.»

راه افتاد و رفت پیش رسول‌الله(ص) از زندگی خودش برای پیامبر گفت. پیامبر(ص) به او گفت: «برو به خانه‌ات، هر چه داری برایم بیاور. اگر فکر می‌کنی چیزهایی هست که ارزشی ندارد، مهم نیست. آن‌ها را بیاور.»

مرد رفت خانه‌اش. فقط یک گلیم و کاسه در خانه مانده بود. آن‌ها را برداشت و پیش پیامبر خدا(ص) آمد.

پیامبر(ص) به او گفت برویم بازار تا گلیم و کاسه را بفروشیم.

وقتی به بازار رسیدند، گلیم و کاسه را از دوستش گرفت و گفت: «چه کسی این‌ها را از من می‌خرد.»

یک نفر جلو آمد. دستی به گلیم کشید. گلیم کهنه بود. کاسه را گرفت و نگاه کرد. گفت: «من به یک درهم می‌خرم.»

پیامبر(ص) گفت: «کسی نیست این‌ها را بیش‌تر بخرد؟»

مردی جلو آمد و به پیامبر(ص) گفت: «من این‌ها را به دو درهم می‌خرم.»

پیامبر(ص)، گلیم و کاسه را به او فروخت. بعد به دوستش گفت: «با یک درهم برای خانواده‌ات غذا بخر و با یک درهم دیگر، یک تبر خوب بخر. بعد برو به بیابان و هیزم جمع کن و در بازار بفروش.»

دوست پیامبر(ص) گفت: «چشم! همین کار را می‌کنم.»

پیامبر(ص) برگشت و دوست پیامبر، در بازار، یک درهم غذا خرید و به خانه‌اش برد.

بچه‌ها با دیدن غذا در دست پدرشان خوش‌حال شدند. دوست پیامبر(ص)، غذا را داد به همسرش بچه‌ها دور مادر جمع شدند تا غذا بخورند.

دوست پیامبر(ص)، بعد از خوردن غذا، تبر را برداشت و به طرف بیابان رفت.

هر چه هیزم می‌دید، جمع می‌کرد. فرقی نمی‌کرد ریز باشد یا درشت، خشک باشد یا تر.

بعد هیزم‌ها را به بازار آورد و فروخت.

دوست پیامبر(ص)، هر روز به بیابان می‌رفت، هیزم جمع می‌کرد و می‌آورد در بازار می‌فروخت.

حالا بعد از پانزده روز، دیگر مثل روزی که پیش پیامبر خدا رفته بود، فقیر نبود. هر روز می‌توانست برای خانواده‌اش غذا بخرد و برای‌شان ببرد.

دوست پیامبر(ص) رفت پیش پیامبر خدا. از زندگی تازه‌اش برای او گفت. به حضرت گفت که حالا هر روز از فروش هیزم‌ها، پول به دست می‌آورد و برای خانواده‌اش، غذا و وسایل خانه می‌خرد.

پیامبر خدا(ص) گفت: «این بهتر است تا این‌که کسی برای کمک به تو، پول یا غذا بدهد.»

دوست پیامبر(ص) گفت: «آدم با کار کردن پولی به دست بیاورد و خانواده‌اش را خوش‌حال کند، خیلی بهتر است.»

 

CAPTCHA Image