گزارش
تابستان، اوقات فراغت و کرونا
بیژن شهرامی
آخرین روزهای درس دادن معلم خوبمان در شبکهی شاد با ارائه موضوعی به دانشآموزان سپری شد که از ما میخواست نظرمان را دربارهی چگونگی پر کردن اوقات فراغتمان در فصل تابستان بیان کنیم.
این موضوع که بیشتر یادآور زنگ انشا بود با طرحهای پیشنهادی جالبی همراه شد که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میکنم. خوب است تو هم خودت را همکلاسی ما بدانی و نظرت را به آنها اضافه کنی:
- در سالهای قبل کتابهای زیادی خریده یا جایزه گرفتهام که در انباری خاک میخورند. میخواهم سراغشان بروم؛ و اگر بشود با آنها یک کتابخانهی شخصی درست کنم. آنوقت میتوانم آنهایی را که مورد علاقهام هستند مطالعه کنم و تعدادی از آنها را به دوستانم هدیه بدهم.
- فکر میکنم هنوز مجلههایی وجود دارند که برای کودکان و نوجوانان چاپ شوند، مثل پوپک، سلام بچهها، سروش کودکان و کیهان بچهها.
من میتوانم این مجلهها را اشتراک شوم و به صورت پستی دریافتشان کنم تا با خواندنشان حوصلهام سر نرود.
- مادرم در خانه، دار قالی دارد؛ اما چند سالی است که دیگر سراغش نمیرود. اگر بتوانم او را راضی کنم که فوتوفن کار را یادم بدهد. میتوانم این هنر باارزش را یاد بگیرم و بی آنکه خرجی روی دست خانواده بگذارم، پشمهایی که در انباری هستند را به یک قالیچه یا حتی یک فرش قشنگ تبدیل کنم.
- مادربزرگم با ما زندگی میکند و قصهها و ضربالمثلهای زیادی بلد است. من تصمیم گرفتهام پای صحبتهایش بنشینم و آنها را با دقت و حوصله یادداشت کنم.
او خاطرات قشنگی هم دارد که آدم را به گذشتههای دور میبرد. فکر میکنم بعدها بتوانم آنها را به شکل یک کتاب خواندنی به چاپ برسانم.
- من فکر میکنم با تعدادی از فعالیتهای گوناگون میتوان اوقات فراغت خود را پر کرد؛ وگرنه با پرداختن به یک فعالیت، خیلی زود حوصله آدم سر میرود.
یکی از این فعالیتها تماشای برنامههای مناسب تلویزیون و مطالب آموزنده موجود در فضای مجازی است.
من هر وقت گوشی متصل به اینترنت دستم میافتد سراغ انیمیشن «قصهی ما مثل شد» یا کارتون قدیمی «تنسی تاکسیدو» میروم و از دیدن قسمتهای کوتاه و تماشاییشان لذت میبرم.
- من هم با دوستم همنظر هستم. باید فعالیتهای مختلفی داشته باشیم که فعالیت بدنی هم جزءشان باشد. مثل رفتن به باشگاههایی که دستورالعملهای بهداشتی در آنها واقعاً رعایت میشود یا دوچرخهسواری در جاهایی که پدر و مادرمان آنجا را خالی از خطر ابتلا به کرونا میدانند و...
البته در حیاط خانه هم میتوان بعضی از بازیها را انجام داد، مثل طنابزنی، تنیس و...
- من از اینکه هر غروب به مسجد محلهیمان میروم و مُکبری میکنم حس خوبی دارم. من این کار را با زدن ماسک و استفاده نکردن از میکروفون انجام میدهم. بعضی وقتها هم که نوبت مکبریام نیست با مهر شخصی که به مسجد میبرم نماز میخوانم. ما در مسجد فاصله اجتماعی را رعایت میکنیم.
- مادرم آشپز باسلیقهای است و از اینکه فوتوفن درست کردن انواع غذاها و نوشیدنیها را به من یاد بدهد، خوشش میآید. البته من بیشتر دوست دارم مادرم در خانه به بقیهی کارهایش برسد و آشپزخانه را به من بسپارد که بعضی وقتها با شرط و شروطهایی قبول میکند.
- شغل پدرم برقکشی ساختمان است و دوست دارد من این مهارت را یاد بگیرم. البته او دلش میخواهد من در آینده مهندس برق شوم و شغلش را به شکلی درس خوانده ادامه بدهم.
او هر وقت روشناییِ خانهای را وصل میکند صلوات میفرستد و از شادی در پوستش نمیگنجد. امسال میخواهم تنهاییاش را در محل کار با حضور خودم پر کنم؛ البته با رعایت نکات بهداشتی.
حالا شما برایم بنویسید که در تابستان امسال چه برنامههایی برای خود دارید؟
ارسال نظر در مورد این مقاله