با دانشمندان ایرانی
مسافران خیام
ناهید رحیمی
در یکی از روزهای گرم تابستان، مرد قوی هیکلی همانطور که دست پسرش را میکشید، پلهها را دوتا یکی کرد و با عجله از هواپیما پایین آمد. پسرش هم عرقریزان دنبال پدرش میدوید و ناله میکرد؛ اما تمام حواس پدر به این بود که زودتر از سالن فرودگاه بیرون برود و سوار تاکسی شود. تا اینکه پسر نفسزنان و با ناله گفت: «باباجان... داری من را میکشی. از «وین» تا اینجا حتی یک لقمه نان خالی نخوردهام. غذای هواپیما را هم که دوست نداشتم. دارم از گرسنگی میمیرم.»
پدر که تازه متوجه حال بد پسرش شده بود، گفت: «وای ببخشید پسرم. از بس هولم نفهمیدم، خودم هم غذای هواپیما را دوست نداشتم. بیا برویم آن ساندویچیِ روبهروی فرودگاه، هم استراحت کنیم و هم یک ساندویچ ایرانی بخوریم.»
در ساندویچی پسر با اشتها ساندویچش را گاز زد و گفت: «پدرجان، حالا میشود بگویی برای چی من را دنبال خودت اینطور با عجله و کشانکشان از ویَن (پایتخت اتریش) تا ایران کشاندهای؟»
پدر آخر ساندویچش را قورت داد و گفت: «وا! مگر برایت نگفتم؟»
- نه نگفتید پدرجان، فقط مثل فشنگ پریدید توی خانه و کلی لباس و دوربین را چپاندید توی چمدان و به داد و فریادهای مامان هم توجهی نکردید و گفتید ویزا و بلیط جور شد. بعد از چند ساعت هم دست مرا گرفتید و گفتید: برویم به ایران!
- عجب... واقعاً!؟
- بله، واقعاً!
- ههه... از بس که هول شده بودم پسرم. پریروز که داشتم از جلوی ساختمان سازمان ملل متحد رد میشدم، چند مجسمه که در حیاط سازمان ملل متحد گذاشته شدهاند، توجهم را به خود جلب کرد. از نگهبان پرسیدم اینها مجسمهی چه کسانی هستند. او هم معرفیشان کرد. نوبت به معرفی حکیم عمر خیام که رسید نگهبان گفت: این خیام اهل نیشابور و کشور ایران است و یک دانشمند همهکاره و همهچیزدان و ادیب و شاعری بوده که دنیا نظیرش را به خودش ندیده. او استاد فلسفه، ریاضیات، نجوم، منطق، فیزیک و کلی رشتهی علمی دیگر بوده و تقویم جلالی را هم او درست کرده.
- واقعاً بابایی؟
- بله، واقعاً. تقویمش از تقویم میلادی خیلی دقیقتر است. تازه او از آن نابغههایی بوده که چند کتاب مشهور در رشتهی ریاضی نوشته. هجدهسال هم سرپرست رصدخانهی اصفهان بود. وقتی آقای نگهبان برایم اینها را میگفت سرم سوت کشید و تصمیم گرفتم تو را به این کشور بیاورم تا از نزدیک با ایران که زادگاه دانشمندان زیادی مثل عمر خیام است آشنا شوی و کلی انگیزه بگیری؛ چون تو به سفرهای علمی خیلی علاقه داری، البته بیشتر مردم ایران فکر میکنند که خیام فقط یک شاعر بوده. یک نفر انگلیسی هم رباعیات خیام را به انگلیسی ترجمه کرد و کاری کرد که کل اروپا هم با خیام آشنا شوند. کل دنیا این دانشمند را میشناسند. حیف بود که تو این نابغهی ایرانی را نشناسی. الآن هم تو را آوردهام تا به آرامگاه این دانشمند بینظیر به نیشابور برویم و نزدیک با او آشنا شویم آخر میدانی من خیلی دوست دارم تو هم یک دانشمند نابغه مثل او شوی.
- وای! ممنونم پدرجان. برویم... برویم که دلم میخواهد هر چه زودتر مقبرهاش را از نزدیک ببینم و دربارهاش بیشتر بدانم.
غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری، فیلسوف، حکیم، ریاضیدان، ادیب و دانشمند قرن چهارم و پنجم هجری قمری/ نیشابور
کتابها: رسالهی مشکلات الحساب، القول علی اجناس الذی بالاربعه و...
ارسال نظر در مورد این مقاله