او یک قهرمان بود
ناصر نادری
آیا تا به حال قهرمان شدهای؟ قهرمان شدن، کیف دارد. آدم قهرمان بشود، میرود روی سکو. بعد بهش جام قهرمانی میدهند. دستهگل به گردنش میاندازند. برایش دست میزنند و هورا میکشند.
اگر قهرمان هم نشدهای حتماً قهرمان دیدهای. قهرمان به کسی میگویند که در انجام کاری از دیگران بهتر باشد؛ مثلاً تندتر بدود، بالاتر بپرد، چیزی مثل نیزه را بیشتر پرتاب کند و...
قهرمان شدن برای همه یک آرزوست؛ البته قهرمان شدن فقط در ورزش نیست. در علم، هنر و... هم قهرمان شدن وجود دارد.
اما بعضی قهرمان شدنها خیلی مهمتر و ماندنیتر است؛ چون هدف بزرگتری دارد. میدانی که همهی ما در خانهی بزرگی به نام ایران زندگی میکنیم. این خانه، مرز دارد؛ مثل دیوارهای حیاط خانهها.
سالها قبل دشمنان ما با کمک آمریکا، آمدند تا خانهی ما را خراب کنند. یک نوجوان سیزده ساله به نام «محمدحسین فهمیده» به جبههی جنگ رفت. او در دستش نارنجک داشت. نارنجک یک وسیلهی جنگی است که با آن سربازها و تانکهای دشمن را نابود میکنند. او دید که تانک دشمن میخواهد خانهها را از بین ببرد و مردم را بکُشد. او با نارنجک به زیر تانک دشمن رفت. نارنجک را منفجر کرد. خودش شهید شد و تانک دشمن را نابود کرد.
محمدحسین فهمیده یک «قهرمان» است. نامش همیشه در قلب ماست. ما او را دوست داریم و هر سال به یادش هستیم.
ارسال نظر در مورد این مقاله