داستانترجمه
من هَمی همستر هستم
مترجم: مرضیه ویلانی
6): ما هم مثل شما دوست داریم توپبازی کنیم.
7): ما از دویدن در نور و تعقیب سایههایمان روی برگها لذت میبریم.
8): ما دوست داریم از چیزهای مختلف بالا بریم و جستوجو کنیم.
9): پسرعموهای ما لستر، لری و لورین در شهر زندگی میکنند. آنها متأسفانه حیوان خانگی آدمها هستند. آنها این عکس را برای ما فرستادند و گفتند دلشان برای بازی با ما تنگ شده است.
10): لستر میگوید همیشه آب و غذا و اسباببازیهای زیادی برای بازی داشتم. او حتی دوست دارد در جیب آقای بیلی، سواری کند.
11): اما من دوست ندارم حیوان خانگی شما باشم. من میخواهم توی جنگل در کنار خانوادهام زندگی کنم.
ارسال نظر در مورد این مقاله