خاطرات یک جهانگرد
وقتی یک آدم با همت میبینم
عکس و نوشته: عدالت عابدینی
شب، من و دوچرخه مهمان یک کاروانسرا بودیم. به جز ما هیچکس در آنجا نبود. کاروانسرای قلعه خرگوشی بین باتلاق گاوخونی اصفهان و روستای ندوشن یزد قرار دارد. میگویند عمر این کاروانسرا به پانصد سال میرسد.
شب نتوانستم کاروانسرا را خوب ببینم، ولی صبح متوجه شدم در چه کاروانسرای زیبایی هستم.
با خودم فکر میکردم واقعاً چه همتی داشتند معماران زمانهای قدیم که این کاروانسرای بسیار زیبا را ساختند.
ولی یک سؤال هم داشتم.
الآن هم از آدمهای با همت در اینجاها هستند؟
خیلی زود جواب این سؤال را میگیرم.
وقتی به سمت روستای ندوشن در جادهی خاکی رکاب میزدم، از دور یک چوپان نوجوان را دیدم. نامش سلمان بود. سلمان کارش چوپانی نبود. فقط آمده بود تا به پدرش کمک کند.
وقتی با او صحبت کردم، فهمیدم او، هم درس میخواند، هم در کار چوپانی به پدرش کمک میکند و هم برنامهنویسی انجام میدهد.
خیلی زود فهمیدم از این آدمهای با تلاش و با همت هنوز در این منطقهی کویری وجود دارند. آفرین به آنها!
ارسال نظر در مورد این مقاله