مثل طعم توت فرنگی، خنک و صورتی

10.22081/poopak.2022.72751

مثل طعم توت فرنگی، خنک و صورتی


گزارش

مثل طعم توت فرنگی، خنک و صورتی

عکس و گزارش: سعادت ‌سادات‌جوهری

  1. معصومه آقابابایی- کلاس اول
  2. محدثه‌سادات هاشمی- کلاس پنجم
  3. فاطمه چراغی- کلاس چهارم
  4. شیدا کاشفی- کلاس چهارم
  5. هستی باقری- کلاس چهارم

حتماً خیلی از ما شنیده‌ایم که کتاب خوب، بهترین دوست ماست؛ اما چرا می‌گوییم بهترین دوست؟ چون کتاب خواندن، ما را به دنیای قشنگ قصه و شعر می‌برد؛ دنیایی که می‌توانیم با آدم‌های مختلف و احساس‌های‌شان آشنا شویم؛ دنیایی که در آن، طبیعت، حیوانات و همه‌ی اشیا می‌توانند صحبت کنند و ما با آن‌ها کلی اتفاق‌های پر هیجان را تجربه کنیم.

خواندن بعضی کتاب‌ها هم جنبه‌ی آموزشی دارند و به ما راه‌کارهای خوبی یاد می‌دهند تا مهارت‌های مختلف را یاد بگیریم و استعدادمان شکوفا شود.

خب، با این مقدمه برویم تا یک گزارش درباره‌ی کتاب و کتاب‌خوانی را با اعضای «محفل ادبی کودک و نوجوان ریحانه» بخوانیم. موافقید؟

چه‌طور با محیط کتاب‌خانه آشنا شدید؟

معصومه: مادرم به کتاب خواندن علاقه داشت. همیشه به کتاب‌خانه می‌آمد و من هم از دوسالگی همراه مادرم به کتاب‌خانه می‌آیم.

محدثه: وقتی پنج سالم بود و به خانه‌ی دخترعمویم می‌رفتم، همیشه کتاب‌های قشنگی در اتاقش داشت. از او پرسیدم این کتاب‌ها را از کجا خریدی، او گفت که عضو کتاب‌خانه ا‌ست.

با این‌که آن موقع کتاب خواندن بلد نبودم، عضو کتاب‌خانه شدم و تا همین حالا هر هفته کتاب امانت می‌گیرم.

فاطمه: دوستم کتاب‌خانه را به من معرفی کرد. وقتی به کتاب‌خانه آمدم خیلی خوش‌حال شدم و اولین بار گفتم: «وای خدا! چه‌قدر کتاب‌های قشنگی این‌جاست.»

شیدا: من هم مثل معصومه‌جان از سوی مادرم که همیشه کتاب امانت می‌گرفت، با کتاب‌خانه آشنا شدم؛ طوری که اگر هر هفته کتاب نگیرم انگار چیزی را گم کرده‌ام!

هستی: دوستانم کتاب‌خانه را به من معرفی کردند و حالا همین کتاب‌ها هم دوستانم شده‌اند.

***

«چه حس خوبی است که می‌بینم شما کودکان به کتاب‌خانه و کتاب خواندن علاقه دارید.»

حالا بگویید بیش‌تر چه کتاب‌هایی می‌خوانید؟

معصومه: کتاب‌های داستان را دوست دارم. باور می‌کنید تا حالا آن‌قدر کتاب خواندم که تعدادش را نمی‌دانم؟ تازه برای خودم هم دو کتاب نوشتم و نقاشی‌هایش را هم خودم کشیدم.

محدثه: من به کتاب‌های تخیلی خیلی علاقه دارم؛ مثلاً برایم جالب است که یک درخت حرف بزند و یک زرافه به حیوانات دیگر کمک کند.

فاطمه: من هم کتاب‌های درسی، داستان و شعر را دوست دارم. خودم هم شعر می‌گویم.

شیدا: کتاب‌های داستانی. هر کتاب داستانی که ببینم امانت می‌گیرم و به دوستانم هم معرفی می‌کنم.

هستی: کتاب‌های تخیلی. این جور کتاب‌ها باعث می‌شوند راحت‌تر با همه ارتباط برقرار کنیم و از کسی خجالت نکشیم و وقتی نقاشی می‌کشم از همان داستان‌های تخیلی برای تصویرها کمک می‌گیرم.

وقتی کتاب می‌خوانید چه حسی دارید؟

معصومه: یک حس خیلی خیلی خوب؛ مثل طعم توت‌فرنگی، خنک و صورتی.

محدثه: یک حس خیلی عالی که پایانی ندارد؛ یعنی وقتی یک کتاب را تمام می‌کنم، فوری یک کتاب دیگر می‌گیرم؛ چون دوست دارم این حس عالی ادامه پیدا کند و به روحیه‌ی خودم هم کمک می‌کند.

فاطمه: راستش را بگویم همین که یک کتاب را می‌خوانم خودم را جای شخصیت‌های کتاب می‌گذارم؛ مثلاً تصور می‌کنم من هم مثل قصه‌ها، سنجاب می‌شوم و بالای درخت می‌روم یا آسمان می‌شوم. خیلی خوب است؛ خیلی.

شیدا: من خوش‌حال می‌شوم. احساس خوبی به من دست می‌دهد.

هستی: من هم شاد و خوش‌حال می‌شوم؛ چون کتاب‌های گروه سنی ما معمولاً آخرش با خوش‌حالی تمام می‌شود. این حس به من هم منتقل می‌شود.

تا حالا شده یک کتاب را چند بار بخوانید؟

معصومه: بله، مجموعه کتاب‌های پانچلو.

محدثه: بله، کتاب سیمرغ.

فاطمه: بله، خیلی از کتاب‌های داستان را چندبار خوانده‌ام.

شیدا: نه. برای من یک بار خواندن کتاب جالب‌تر است.

هستی: بله، خانه‌ی درختی 52 طبقه و شازده کوچولو را بارها خوانده‌ام.

چرا باید کتاب بخوانیم؟

معصومه: برای این‌که چیزهای خوب یاد بگیریم و از کتاب لذت ببریم.

محدثه: من برای سرگرمی و تفریح کتاب می‌خوانم؛ البته این سرگرمی به ما چیزهای مفیدی هم یاد می‌دهد.

فاطمه: من با کتاب خواندن، یاد می‌گیرم مهربان‌تر باشم. به اطرافیانم کمک کنم. از وقتم استفاده‌ی مثبت کنم.

شیدا: من کتاب می‌خوانم تا با کلمه‌های جدید آشنا بشوم. و نحوه‌ی برخورد مناسب به دیگران را بیاموزم؛ مثلاً اگه کسی به ما بدی کرد، ما بدی نکنیم یا اگر کسی خانه نبود، مراقب خودمان و خانه باشیم.

هستی: باید کتاب بخوانیم؛ چون کتاب قدرت حافظه و یادگیری ما را بیش‌تر می‌کند. با تاریخ، مردم‌ و با مکان‌های مختلف آشنا می‌شویم و اطلاعات‌مان بیش‌تر می‌شود.

این کلمه را با جمله‌هایی که دوست دارید ادامه بدهید.

کتاب........

معصومه: کتاب را دوست دارم؛ چون دوست من است و من را به همه جا می‌برد؛ از دشت و کوه گرفته تا کهکشان‌ها و کنار ستاره‌ها. من با کتاب خواندن خوش‌حالم.

محدثه: کتاب، خوب و آموزنده است. کتاب مثل خواهری دلسوز است که به ما بهترین‌ها را یاد می‌دهد.

فاطمه: کتاب یار قدیمی آدم‌ها بوده و هست. اگر کتاب‌ها نبودند، ما سواد نداشتیم، هیچ کس چیزی یاد نمی‌گرفت و آدم‌ها نمی‌دانستند چه کار کنند. چه خوب که کتاب‌ها هستند.

شیدا: کتاب خواندن را دوست دارم. هر خط از کتاب برایم جذابیت دارد. هر وقت کتابی به آخرین صفحه می‌رسد می‌گویم باید یادم باشد که کتاب خواندم تا چیزی یاد بگیرم.

هستی: کتاب من را با جهان رنگارنگ حرف‌ها، آدم‌ها و هر چیزی که فکرش را کنیم آشنا می‌کند. این آشنایی برای من شیرین است و دوست دارم تا همیشه ادامه‌اش بدهم.

راستی دختران گل و پسرهای خوب!

کتاب، بهترین هدیه‌ی است که می‌توانیم در مناسبت‌های عید، تولد و... آن را به دوستان و آشنایان‌مان تقدیم کنیم.

این را هم یادمان باشد اگر کتابی از کتاب‌خانه گرفتیم، مراقب باشیم تا کتاب‌ها را سالم و بدون خط خوردگی تحویل کتاب‌خانه بدهیم.

یک قول هم به یکدیگر بدهیم که از همین حالا تصمیم بگیریم بیش‌تر «کتاب بخوانیم.»

CAPTCHA Image