10.22081/poopak.2022.73082

عید قربان تونسی ها

خاطرات یک جهانگرد

عید قربان تونسی‌ها

عکس و نوشته: عدالت عابدینی

وقت ظهر سوار بر دوچرخه به «بنزرت» می‌رسم. شهر بنزرت، شهری تاریخی در شمال کشور تونس است و تونس هم شمالی‌ترین کشور در قاره‌ی آفریقاست.

در آن‌جا با علی نِمری دوست می‌شوم. علی خیلی دوست دارد شهرشان را نشانم دهد.

با او سوار ماشین می‌شویم و می‌رویم تا از مکان‌های دیدنی این شهر دیدار کنیم. قصبه، اولین مسجد مسلمانان در این شهر، بازار قدیمی و سنتی و موزه‌ی آب بعضی از جاهایی بود که می‌بینیم. بقیه را می‌گذاریم برای روز بعد.

شب وقتی به خانه می‌رسیم، همسر علی شام بسیار خوش‌مزه‌ی تونسی برای‌مان آمده می‌کند.

بعد از شام، علی به من می‌گوید: «ما فردا صبح زود برای نماز عید قربان به مسجد جامع شهر می‌رویم و هفت صبح به خانه برمی‌گردیم.»

به او می‌گویم: «آیا امکان دارد من هم با شما مسجد بیایم؟»

علی که باور نمی‌کرد من هم او را همراهی کنم، خیلی خوش‌حال می‌شود و می‌گوید:

- بیایی که خیلی خوب می‌شود.

بعد از خوردن یک چای داغ پررنگ می‌پرسد: «آیا دوست داری لباس عربی بپوشی؟»

این دفعه من با خوش‌حالی می‌گویم: «من آرزو دارم لباس محلی و سنتی هر جایی را بپوشم.»

علی یک لباس عربی درست اندازه‌ی من آماده می‌کند. فردا صبح من و علی با لباس عربی به مسجد جامع می‌رویم.

بعد از نماز عید قربان، علی من را به امام جماعت و دیگر مردم معرفی می‌کند. آن‌ها که باورشان نشده که یک ایرانی در بین‌شان باشد، خوش‌حال به سمتم می‌آیند و آمدنم را به شهرشان خیرمقدم می‌گویند.

 

CAPTCHA Image