10.22081/poopak.2022.73271

کبوتر نامه‌رسان

به کوشش: سعیده اصلاحی

آینه‌ی خدا

آینه‌ها پر از نورند و همیشه راست‌گو هستند. وقتی آدم به یک آینه نگاه می‌کند حقیقت را می‌بیند. برای همین بزرگان دین فرموده‌اند: «انسان مؤمن، آینه‌ی برادر مؤمن خود است.»

یعنی انسان‌های با ایمان، مثل آینه‌ها، عیب‌های‌مان را بدون کم و زیاد به ما نشان می‌دهند تا آن‌ها را برطرف کنیم. حالا من دوست دارم درباره‌ی یک آینه حرف بزنم که می‌شود در نام، رفتار و گفتارش، نور خدا را مشاهده کرد.

نام زیبای این آینه، حضرت علی(علیه السلام) است. من دوست دارم در زندگی، مثل آینه‌ها پاک باشم تا در صف عاشقان و علاقه‌مندان حضرت علی(علیه السلام) قرار بگیرم.

پوریا حسن‌نژاد- کلاس پنجم

جاده‌ی ستاره‌پوش

سال‌های سال پیش، مردم نگران بودند بعد از پیامبر چه کسی آن‌ها را راهنمایی خواهد کرد تا راه را گم نکنند. مردم به دنبال یک راهنما و رهبر بودند تا به سعادت برسند، اما کسی راه خانه‌ی خورشید را بلد نبود. بالأخره خدای مهربان که خالق نور و روشنایی است به داد انسان‌ها رسید و از آخرین پیامبرش خواست تا دست مولا علی(علیه السلام) را بالا ببرد و او را به عنوان رهبر و راهنمای بعد از خود به مردم معرفی کند. حضرت علی(علیه السلام) مانند ستاره‌ای بود که در آسمان می‌درخشید و نورافشانی می‌کرد.

آن روز در کنار برکه‌ی غدیر، راهی روشن و نورانی در برابر انسان‌ها گشوده شد که تا همیشه ادامه دارد. این روز روشن و این جاده‌ی ستاره‌پوش، عید سعید غدیر نام دارد.

سیدمحمد صادقی‌نژاد- کلاس ششم

 

نمونه‌ی مهر خدا

او مثل چشمه و رود

با چهره‌ای پر از نور

بخشنده و مهربان

یار نیازمندان

مردی از آسمان بود

دشمن ظالمان بود

جلوه‌ی مهر خدا

بود علیِ مرتضی

کیانا کریمی- ده‌ساله

 

قصه‌ی غنچه و باد

گلدان کوچولوی کنار باغچه پر از گل و غنچه شده بود و بوی خوش گل‌ها در حیاط پیچیده بود.

باد می‌وزید و بوی گل‌های گلدان را به کوچه می‌برد. رهگذری که بوی گل، بی‌قرارش کرده بود، درِ خانه را باز دید، یواشکی وارد شد و شاخه‌ای از گل‌های توی گلدان را چید.

گلدان جیغ کشید؛ اما کسی صدایش را نشنید. جای خالی گلی که رهگذر چیده بود، اشک باغچه را درآورد.

درخت بلوط که سایه‌اش تمام حیاط را پوشانده بود، گفت: «اگر غنچه‌ی خوش‌بوی ما هم‌بازی باد نمی‌شد و بوی خوش او، رهگذران را وسوسه نمی‌کرد، حالا این اتفاق تلخ برایش نمی‌افتاد.»

گلدان با گریه گفت: «غنچه‌های قشنگم، خودتان را به دست باد ندهید، زیبایی و بوی خوش‌تان را از دیگران پنهان کنید. تا هیچ رهگذری، برای چیدن شما وسوسه نشود.»

صوفی نیازی- یازده‌ساله

 

چادر نماز مادر

چادر نماز مامان

گل‌گلی و قشنگه

نرم و لطیفه اما

یه کم برام بلنده

مامان‌جونم قول داده

تو این یکی- دو روزه

برام چادر بدوزه

چون کرده‌ام انتخاب

تا که بشم با حجاب

ای دختر آفتاب

همیشه باش با حجاب

لیلا رستگار

CAPTCHA Image