گزارش
خوشمزهها
اکرم الفخانی
* اسم خوردنی که آمد همهی بچهها دور هم جمع شدند و لبخند زدند. چشمهایشان هم میخندید. اولین سؤال را همه با هم جواب دادند. گفتوگوی ما خوشمزه و کشدار بود، اما دربارهی بیمزهها و بدمزهها هم صحبت کردیم. یک جاهایی دهانمان آب افتاد. یک جاهایی هم میدانستیم نباید بخوریم؛ اما میخوردیم. خوشحال میشویم گفتوگوی خوشمزهی حلما، ارمیا، فاطمه و مهران را بخوانید.
* بچهها چند خوراکی خوشمزه نام ببرید.
حلما عبدی: لازانیا، میوه، بستنی، ماکارانی، چیپس.
فاطمه موحدیان: همهی میوهها، مرغ، سالاد، بستنی.
ارمیا عبدی: کباب، تخممرغ، شکلات، پفک و غذاهای گوشتی؛ اما مرغ را دوست ندارم.
مهران رضایی: شیر، پیتزا، کرانچی، ماکارانی، تهدیگ، سیبزمینی سرخ کرده، موز، آناناس و هلو.
* به نظرتان خوشمزههای خوب و بد داریم؟ یا خوشمزهها همیشه خوب هستند؟
ارمیا: بعضی خوشمزهها بد هستند، مثل چیپس، پفک و خوردن زیاد شکلات؛ اما خب خوشمزهی خوب زیادتر است.
فاطمه: بعضی خوشمزههای بد ممکن است ما را گول بزند و ما با خوردن آنها مریض شویم و من دوست ندارم مامانم را ناراحت کنم؛ چون از مریض شدنم واقعاً کلافه میشود، مثل خوردن پیتزا که بعدش دل درد میگیرم.
مهران: سیبزمینی مفید است، ولی سرخ که میشود دیگر خیلی مطمئن نیست. خوشمزههای خوب هم زیاد داریم، مثل آش و آناناس.
حلما: همهی خوشمزهها خوب هستند و من همهی آنها را دوست دارم.
* از بیمزهها و بدمزهها چه خبر؟ بدمزه و بیمزهای هست که دوستش داشته باشید یا نه؟
حلما: آب مزه ندارد؛ اما من خیلی آب میخورم. چیزی هم به دهانم بدمزه بیاید، اصلاً دوستش ندارم.
مهران: آب بیمزه است؛ ولی خیلی خوب است، به خصوص وقتی خیلی تشنه هستم. غذاهای بی نمک هم خیلی بیمزه است.
ارمیا: بعضی خوراکیها از نظر من خوشمزهاند؛ اما مامان آنها را بدمزه میداند و اجازه نمیدهد خیلی آنها را بخورم، مثل پیتزا.
فاطمه: مامانم میگوید من باید روزی پنج لیوان آب بخورم من هم مثل بچهها آب را با اینکه مزه ندارد خیلی دوست دارم.
* میدانید در قرآن اسامی چه خوراکیهایی آمده است؟
مهران: بله.
حلما: نه، نمیدانستم خدا در قرآن از خوراکیها هم گفته است!
ارمیا: نمیدانم.
فاطمه: نمیدانم ولی دوست دارم انار باشد.
* بله، انار هم در قرآن هست. حالا فکر میکنید خدا در قرآن اسم چه خوراکیهای دیگری را آورده است؟
ارمیا: حتماً خدا از خوراکیهای مفید گفته است که آنها را بشناسیم.
مهران: زیتون و انجیر را مطمئنم؛ چون برای ما مفیده توصیه شده که آن را بخوریم. مامان هم زیاد برایم انجیر خشک میخرد.
حلما: من فکر میکنم خدا خوراکیهایی که ما را قوی و بزرگ میکند را گفته است تا ما آنها را بخوریم.
فاطمه: من فکر میکنم خدا خوراکیهایی که دوستشان دارم را گفته است: مثل خیار و انار.
* بله اسم خیار و انجیر در قرآن هست. مادرتان تا به حال چیزی اصرار کرده بخورید که شما دوستش نداشته باشید؟
ارمیا: آخ بله! خوراک لوبیا و عدس.
مهران: تخممرغ آبپز و گاهی سوپ، از بوی تخممرغ آبپز که خیلی بدم میآید.
حلما: حلیم.
فاطمه: بادمجان.
* اگر صمیمیترین دوستتان به خانهی شما بیاید از مامان میخواهید خوشمزهی بد درست کند یا بدمزهی خوب؟ چرا؟
حلما: من از مامان میخواهم بدمزهی خوب درست کند؛ چون نمیخواهم دوستم مریض شود.
ارمیا: من خوشمزهی بد را انتخاب میکنم؛ چون میخواهم زمانهایی که با دوستانم هستم به ما خوش بگذرد و از خوراکیهایی که داریم خوشحال باشیم.
فاطمه: من از خودش میپرسم که دوست دارد مامانم چه چیزی برایش درست کند؛ چون دوست دارم به او خوش بگذرد و دوباره به خانهی ما بیاید.
مهران: از مامان میخواهم همان خوشمزهی بد را خوب درست کند، مثل سیبزمینی سرخ کرده مثلاً کم روغن باشد.
* فکر میکنید چه چیزی برایتان ضرر دارد و بهتر است آنها را کمتر بخورید؟
فاطمه: چیپس و پفک.
ارمیا: چیپس، پفک و شیرکاکائو. من اینها را خیلی دوست دارم، اما تصمیم گرفتهام کمتر بخورم؛ چون چیپس خیلی روغنی و نمکی است و برایمان خطرناک است.
حلما: اگرچه من همهی خوراکیها را دوست دارم، ولی تصمیم گرفتهام پفک، آبنبات و چیپس را کمتر بخورم.
مهران: چیپس و پفک را سالی دوبار میخورم، شکلات هم کمتر؛ اما بقیهی چیزها را هر چهقدر دوست داشته باشم میخورم، مثل بستنی.
ارسال نظر در مورد این مقاله