خنده منده
ماجراهای نباتکوچولو
سیدناصر هاشمی
تفاوت میوهها
پدر از دخترش پرسید: «نباتجان، به نظر تو چه فرقی بین میوههای تابستان با زمستان است؟»
نبات کمی فکر کرد و گفت: «میوههای زمستانی لباس کلفت میپوشند تا سرما نخورند مثل پرتقال و نارنگی، ولی میوههای تابستان لباسهای نازک میپوشند مثل آلبالو و گیلاس.»
کمک به مدارس
پدر تلویزیون را روشن کرد. دید تلویزیون زیرنویس کرده بود: «شعلهی بخاریها را کم کنید تا در زمستان مدرسهای تعطیل نشود.»
نبات رفت طرف بخاری. پدر گفت: «آفرین دخترم، حتماً میخواهی بخاری را کم کنی؟»
نبات جواب داد: «نخیر، میخواهم بخاری را زیاد کنم تا مدرسهها تعطیل شوند.»
قطب شمال
خانممعلم از دانشآموزان پرسید: «میدانید چرا پنگوئنهای قطب شمال سواد ندارند؟»
نباتخانم سریع جواب داد: «چون آنجا خیلی برف میآید و مدرسهها همیشه تعطیل هستند.»
تمرین
نباتکوچولو سرما خورده بود. پدرش او را به دکتر برد. دکتر بعد از معاینه گفت: «خب دخترم مثل اینکه سرفههایت بهتر شده!»
نباتخانم جواب داد: «بله آقای دکتر. آخر دیشب تا صبح داشتم تمرین سرفه میکردم.»
برف شادی
نباتکوچولو مدرسه نرفت. مادرش پرسید: «نباتجان، چرا به مدرسه نرفتی؟»
نبات سرش را از زیر پتو آورد بیرون و گفت: «دیروز توی جشن تولد، برف شادی ریخت روی سرم، فکر کنم سرما خوردم.»
غذای مدرسه
مادر از نبات پرسید: «دخترم چرا ناهار نمیخوری؟ مگر در مدرسه چیزی خوردهای؟»
نبات با ناراحتی گفت: «بله امروز خیلی چیزها خوردم. مثلاً صبح در مدرسه چندتا گلوله برفی خوردم. بعد هم زمین خوردم. موقع آمدن از مدرسه هم سرما خوردم. الآن دیگر سیر سیرم.»
ارسال نظر در مورد این مقاله