ماجراهای نبات‌کوچولو

10.22081/poopak.2022.73613

ماجراهای نبات‌کوچولو


خنده منده

ماجراهای نبات‌کوچولو

سیدناصر هاشمی

تفاوت میوه‌ها

پدر از دخترش پرسید: «نبات‌جان، به نظر تو چه فرقی بین میوه‌های تابستان با زمستان است؟»

نبات کمی فکر کرد و گفت: «میوه‌های زمستانی لباس کلفت می‌پوشند تا سرما نخورند مثل پرتقال و نارنگی، ولی میوه‌های تابستان لباس‌های نازک می‌پوشند مثل آلبالو و گیلاس.»

کمک به مدارس

پدر تلویزیون را روشن کرد. دید تلویزیون زیرنویس کرده بود: «شعله‌ی بخاری‌ها را کم کنید تا در زمستان مدرسه‌ای تعطیل نشود.»

نبات رفت طرف بخاری. پدر گفت: «آفرین دخترم، حتماً می‌خواهی بخاری را کم کنی؟»

نبات جواب داد: «نخیر، می‌خواهم بخاری را زیاد کنم تا مدرسه‌ها تعطیل شوند.»

قطب شمال

خانم‌معلم از دانش‌آموزان پرسید: «می‌دانید چرا پنگوئن‌های قطب شمال سواد ندارند؟»

نبات‌خانم سریع جواب داد: «چون آن‌جا خیلی برف می‌آید و مدرسه‌ها همیشه تعطیل هستند.» 

تمرین

نبات‌کوچولو سرما خورده بود. پدرش او را به دکتر برد. دکتر بعد از معاینه گفت: «خب دخترم مثل این‌که سرفه‌هایت بهتر شده!»

نبات‌خانم جواب داد: «بله آقای دکتر. آخر دیشب تا صبح داشتم تمرین سرفه می‌کردم.»

برف شادی

نبات‌کوچولو مدرسه نرفت. مادرش پرسید: «نبات‌جان، چرا به مدرسه نرفتی؟»

نبات سرش را از زیر پتو آورد بیرون و گفت: «دیروز توی جشن تولد، برف شادی ریخت روی سرم، فکر کنم سرما خوردم.»

غذای مدرسه

مادر از نبات پرسید: «دخترم چرا ناهار نمی‌خوری؟ مگر در مدرسه چیزی خورده‌ای؟»

نبات با ناراحتی گفت: «بله امروز خیلی چیزها خوردم. مثلاً صبح در مدرسه چندتا گلوله برفی خوردم. بعد هم زمین خوردم. موقع آمدن از مدرسه هم سرما خوردم. الآن دیگر سیر سیرم.»

CAPTCHA Image