یک دوست تازه
روی برگ کاهویی
کرم کوچکی غلتید
از دهان و دندانم
طفلکی کمی ترسید
*
قلب کوچکش انگار
گپ گروپ گروپ میزد
برگ را تکان دادم
روی دست من آمد
*
توی گودی دستم
مثل حلقهای پیچید
با دلش که ور رفتم
غش غش و غش خندید
سمیره بروانیا
شلنگ باغ
کنار حوض باغ مان
نشسته موش کوچکی
فقط نگاه می کند
به گوشه ای یواشکی
چرا تکان نمی خورد
چه رنگ و رو پریده است
شلنگ توی باغ را
به شکل مار دیده است
شهرام رفیعی
ارسال نظر در مورد این مقاله