کبوتر نامهرسان
به کوشش: سعیده اصلاحی
برای بابابزرگ
بابابزرگ چند ماهی است که ما را ترک کرده و رفته پیش خدا. من دلم برایش خیلی تنگ شده.همین پارسال، عید نوروز بود که با هم سر سفرهی هفتسین نشسته بودیم و او از لای قرآنش پول نویی درآورد و به ما عیدی داد و برایمان دعا کرد که خوشبخت باشیم.
مامان میگوید اگر میخواهیم کمی از دلتنگیهایمان کم شود بهتر است برایش خیرات بدهیم. خیلی چیزها میشود خیرات کرد، مثلاً میتوانیم به نیابت از بابابزرگ، چند سوره از قرآن بخوانیم یا برای نیازمندان غذا تهیه کنیم یا برای کبوترهای پشت پنجره دانه بریزیم؛ اما من تصمیم گرفتم به نیابت از بابابزرگ یک درخت بکارم. مامان از تصمیم من استقبال کرد و گفت: «با این کار، تا زمانی که آن درخت زنده باشد و مردم از اکسیژن تولید شدهی او یا سایه و میوهاش استفاده کنند ثوابش به روح بابابزرگ میرسد.»
یسنا میرزایی- کلاس سوم– 9 ساله– تهران
سرباز کوچک
سلام بر تو ای فرشتهی خوشبختی و رهایی،سلام ای امام زمانم!
من و تمام کودکان دنیا در انتظار ظهور تو هستیم و میدانیم با ظهور و حضورت، شادی جای غم را میگیرد و فساد و ظلم و ستم نابود میشود.
میدانم، در راهی و ظهورت نزدیک است. پس چشم به راه میمانم و دعا میکنم مرا هم در صف سربازان کوچکت بپذیری.
سجاد برخورداری- کلاس ششم– 12 ساله– تهران
+++++
ما کودکان ایران
هستیم ما مسلمان
زیبا، پاک و با ایمان
دلهای ما همیشه
روشن به نور قرآن
ما کودکان ایران
هستیم جزء شیعیان
میهن ما آزاد است
سرسبز است و آباد است
فاطمه بهاریان- کلاس چهارم– 9ساله– استان یزد
چترک و رز کوچولو
کوثر جمالی– کلاس سوم– شیراز
باران میبارید و چترک روی نیمکت رها شده بود. او دید که یک شاخه گل رز کوچک، گوشهی خیابان افتاده است. رز کوچولو خیس آب شده بود. چترک دلش برای رزی سوخت و خودش را به سرعت به رزی رساند. حالا چترک سایبان رزی شده بود تا گل کوچولو، بیشتر از این خیس نشود.
ارسال نظر در مورد این مقاله