10.22081/poopak.2024.76098

قایق نجات

موضوعات

داستان منظوم

قایق نجات

مریم زرنشان

تاب می‌خوردم تاب

روی شاخه در باد

کفشدوزک خانم

توی برکه افتاد

 

برگم و از شاخه

توی آب افتادم

کفشدوزک را زود

من نجاتش دادم

 

خیس بود و از ترس

طفلکی می‌لرزید

حال او جا آمد

زیر نور خورشید

 

تا کنار خشکی

بردم او را آسان

گفت: خیلی ممنون

از تو ای قایق‌جان!

 

یک قطار براق

توی خشکی دیدم

حال آن‌ها را من

تک به تک پرسیدم

 

همه دعوت بودند

توی یک مهمانی

آن‌طرف در برکه

جشن گل‌افشانی

 

گفتم: این هم قایق

زود باشید حالا

من شما را فوری

می‌برم تا آن‌جا

 

روی برکه آرام

تاب می‌خوردم تاب

با مسافرهایی

ریزنقش و شاداب

 

قورباغه از دور

جست زد توی آب

وای گیر افتادم

من میان گرداب!

 

توی پیچ موجی

دور خود چرخیدم

ناگهان من از دور

سبزه‌زاری دیدم

 

رد شدم با جرئت

از میان امواج

آب من را می‌برد

سمت یک برگ کاج

 

از کنار برکه

رفتم آرام آرام

مورها می‌خواندند

یک‌صدا  دیم  دیم دام

 

میهمانی رفتند

خوش وخندان با هم

نشد حتی یک مو

از سرِ آن‌ها کم

 

برگ زردی هستم

مهربان و شادان

هم خودم یک قایق

هم خودم قایق‌ران

CAPTCHA Image