10.22081/poopak.2024.76383

بره‌ی کُت حنایی

موضوعات

داستان منظوم

مریم زرنشان

بره‌ی کُت حنایی                                                        

 

بره‌ای پر پشم بودم

توی صحرا می‌دویدم

صبح‌ها همراه گله

در علف‌ها می‌چریدم

 

ناگهان یک روز آمد

پیش ما مرد غریبی

توی دستش دیده می‌شد

قیچی تیز و عجیبی

 

قیچی تیز و عجیبش

هی قچ و قچ رفت و برگشت

بع بع ما موج می‌زد

تند و لرزان‌ در دل  دشت

 

چشم‌هایم خیس شد زود

ناگهان لرزید پایم

 بع‌بع من گیر افتاد

در نمی‌آمد صدایم!

 

با تعجب دیدم اما

دوستانم را چه شادند

بی کُت پشمی دوباره

فرز و چابک مثل بادند!

 

گله‌بان با بچه‌هایش

پشم را با آب شستند

بعد آن را خشک کردند

دسته دسته روی یک بند

 

چند روز بعد دیدم

دختری هی پشم ریسید

دوک(1) دور چرخ چوبی

 شادمان چرخید وخندید

 

پشم‌های پیچ خورده

نخ شدند آرام و بی‌غم

رشته رشته روی بندی

صف زدند آن‌ها منظم

 

بعد از آن در دیگ آبی

رشته‌ها جوشید و جوشید

رنگ شد هر رشته از نو

 خشک شد با نور خورشید!

 

بعد با چوب و نخ و میخ

دار قالی(2) را که بستند

دختران با شادمانی

پای آن قالی نشستند

 

روزها در پای قالی

بافتند و شعر خواندند

با گره بر باغ قالی

شاخه‌های گل نشاندند!

 

1- دوک: وسیله‌ی درست کردن نخ از پشم.

2- دار قالی: چهارچوب آهنی با چوبی که قالی در عرض آن بافته می‌شود.

CAPTCHA Image