10.22081/poopak.2024.76628

نامی از آسمان

موضوعات

تقویم روزها

نامی‌ از ‌آسمان

مرتضی دانشمند

دو ‌دستِ ‌مهربان‌ پدر با دیدن کودک به حالت ‌ربَّنا در آمد.

- خدایا شکر!

مادر، کودک یک ‌روزه‌اش را با لبخند در دست پدر گذاشت.

 دست‌های باباعلی کودک را گرفت، روی صورت گذاشت. چشم‌هایش را بست، گل را بویید. گل را نفس کشید. صدایی شنید.

- علی‌جان!

 چشم‌هایش را باز کرد و با لبخند به همسرش زهرا نگاه کرد.

- بله زهراجان!

- نامی برای کودک‌مان انتخاب نمی‌کنی؟

علی(ع) یک‌باره به یاد پیامبر(ص) افتاد.

- جایش خالی!

پیامبر(ص) در مدینه نبود. به سفر رفته بود. سه روز لحظه‌شماری کردند.

 

یک‌دفعه صدای در آمد و صدای گرم پدربزرگ در خانه پیچید.

- سلام بر اهل خانه! سلام بر علی! سلام بر زهرا!

- سلام بر پیامبر خدا!

هدیه‌ی خداوند در گهواره‌ی دستان پیامبر قرار گرفت.

 لبخند بود و بوسه و نوازش.

- زهرا‌جان مبارک! علی‌‌جان مبارک!

- پدرجان بر شما مبارک! دوست داریم نامش را شما انتخاب کنید.

 -من؟

 یک‌دفعه نوری نگاه پیامبر(ص) را به آسمان پرواز داد.

دوست همیشگی‌اش جبرئیل، پروازکنان آمد، مقابل پیامبر(ص) ایستاد، سلام داد و یک کلمه گفت: «زینب».

پیامبر(ص) زیر لب تکرار کرد زینب.

 خدا، جبرئیل، پیامبر، علی و فاطمه، همه تکرار کردند زینب.

CAPTCHA Image