ایران زیبا
زنگوله
بیژن شهرامی
در زیرزمین خانهای تعدادی موش به خوبی و خوشی زندگی میکردند و از اینکه پیرزن صاحب خانه نمیتوانست سراغشان برود، خوشحال بودند!
مدتی وضع به همین شکل ادامه یافت تا اینکه گربهای گذرش به آنجا افتاد و با دیدن موشهای چاق و چلهی خانهی پیرزن تصمیم گرفت مدتی آنجا بماند و شکمی از عزا دربیاورد!
موشها با دیدن گربه خیلی ترسیدند. آنطور که یکی - دو روز از سوراخ ته زیرزمین بیرون نیامدند تا بلکه گربه دمش را روی کولش بگذارد و برود؛ اما گربه خیال رفتن نداشت.
موشها که دیگر چیزی در سوراخ برای خوردن نداشتند، دور هم جمع شدند تا راه حلی پیدا کنند؛ اما چه کاری از دستشان برمیآمد؟
یکی از موشها پیشنهاد داد دستهجمعی آنجا را ترک کنند و به خانهی دیگری بروند؛ اما از کجا معلوم خانهای پیدا میکردند که صاحبش کاری به کار آنها نداشته باشد؟
موش دیگری هم پیشنهاد داد بروند و از پیرزن کمک بخواهند که همه به او خندیدند؛ چرا که پیرزن دل خوشی از آنها نداشت و حتی ممکن بود از آمدن گربه راضی و خوشحال باشد!
موشهای دیگر نیز چیزهایی گفتند که مورد قبول قرار نگرفت تا اینکه بچه موشی پیشنهادی داد که همه را به فکر فرو برد!
او گفت: «چند روز پیش به کارگاهی رفته بودم که در آن با آهن زنگولههای قشنگی درست میکردند اگر بتوانیم یکی از آن زنگولهها را بیاوریم مشکلمان حل میشود!»
همه یکصدا پرسیدند: «زنگوله!؟»
بچه موش گفت: «بله، اگر آن را به گردن گربه ببندیم متوجه آمدن و رفتنش میشویم و دیگر لازم نیست صبح تا شب اینجا مخفی شویم و از ترس بلرزیم!»
موشها از شنیدن پیشنهاد او خوشحال شدند و حتی برایش دست زدند؛ اما وقتی آن را با موشی که در بینشان به دانایی معروف بود در میان گذاشتند با این سؤال روبهرو شدند که پس از تهیهی زنگوله چه کسی حاضر است برود و آن را به گردن گربه ببندد!؟
***
«سرایان» نام شهری کوچک؛ اما تماشایی در استان خراسان جنوبی است که به دلیل داشتن مسجدهای بسیار به شهر مساجد معروف است.
در این شهر صنعت چلنگری یا همان ساخت وسایل آهنی کوچک و سبک مانند زنگوله، منقل، قفل، کلید، سیخ، زنجیر و... رونق دارد.
مردم سرایان از قول چوپانهایشان میگویند صدای زنگولههایی که میسازند تا چندین کیلومتر آن طرفتر هم میرود!
ارسال نظر در مورد این مقاله