سوپ کدو
اکرمالسادات هاشمیپور
موهای یلداجان سفید
اما فِر است و وِزوِز است
خشخش صدای خندهاش
نارنجی است و قرمز است
با دامن چیندار خود
تنها نشسته روی تخت
افتاده دور دامنش
صدتا انار از یک درخت
موهای خود را بافته
امسال خوشگلتر شده
با این همه زیباییاش
انگار یک مادر شده
سوپ کدویش قل و قل
روی اجاق آماده است
با خندهی ما بچهها
یلدا چه خوب و ساده است
شُرشُرانه
محبوبه صمصامشریعت
بالای کوچهی ما
یک بچّه ابر آمد
او دوستان خود را
در آسمان صدا زد
وقتی که دوستانش
خود را به او رساندند
رعدی زدند و با او
یک شعر شاد خواندند
آن شعر شُرشُرانه
در کوچه تند بارید
هم قفل چتر وا شد
هم جوی خشک خندید
مهربانی
منیره هاشمی
مهربانیهای بابایم
مثل عطر یاس او خوشبوست
شعرهایی خوب میخواند
مهربانی در صدای اوست
طعم کیک خانگی دارد
مهربانیهای مامانم
مهربانی کاسهای آب است
میدهم آن را به گلدانم
مهربانی جای دوری نیست
خانهاش نزدیکی اینجاست
مهربانی رنگ و بو دارد
مهربانی در صدای ماست
ارسال نظر در مورد این مقاله