10.22081/poopak.2024.77088

مهمان خداوند

موضوعات

تقویم روزها

مهمان خداوند

*مرتضی دانشمند*

درد ناگهان سراغ فاطمه آمد، کمی تحمل کرد. اما فایده نداشت. درد بیش‌تر و بیش‌تر شد. شوهرش ابوطالب در خانه نبود. کس دیگری هم نبود. با زحمت از جا برخاست، چادر به سر کرد، دست به دیوار گرفت و از خانه بیرون رفت.

- کجا دختر اسد؟

به پشت سر نگاه نکرد. از خود پرسید: «راستی کجا می روم؟» خودش جواب داد: «جایی که دردم را آرام کند. درد راهنمای خوبی بود. همان دردی که بیمار را به طرف طبیب می برد؛ اما طبیب فاطمه چه کسی بود و پرستارش چه کسی؟ کمی که رفت کعبه را در برابرش دید. کبوتری در سینه‌اش بی‌تابی می‌کرد. حس کرد باید خود را به کعبه برساند. همان گوشه‌ای از کعبه که بیش‌تر وقت‌ها می‌ایستاد، با خدا حرف می‌زد و درد و دل می‌کرد. این بار هم همان‌جا رفت؛ اما حالا خیلی جدی‌تر بود. درد به آخرین حد رسید. فاطمه به کعبه رسید. پرده را در دست گرفت و خدا را قسم داد:

«به حق کودکی که در شکم من است زاییدنش را آسان کن.»

بر گشت و به اطراف کعبه نگاه کرد. چند چشم نامحرم نگاهش می‌کردند.

- خدایا...

دوباره پرده را در چنگ فشار داد.

یک‌دفعه حس کرد دیوار کعبه به اندازه‌ای که یک نفر رد شود باز شد. فاطمه پا در اتاقش گذاشت. اتاقی که خداوند در کعبه برایش در نظر گرفته بود و چند فرشته آمدند تا از او پرستاری کنند.

فرشتگان آسمان به کعبه نگاه می‌کردند. فاطمه سه روز مهمان خداوند بود. پس از آن مردم مکه فاطمه را دیدند که با کودکی در بغل به خانه می‌رود. فرشتگان نام کودک را تکرار می‌کردند: «علی، علی، علی.»

*

ولادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام بر شما عزیزان مبارک باد!

CAPTCHA Image