10.22081/poopak.2025.77124

باغبان و پادشاه

موضوعات

ایران زیبا

باغبان و پادشاه

بیژن کنگاوری

پادشاه با دست پر از شکارگاه برمی‌گشت و در مسیر برگشتن به قصر اطراف جاده را می‌نگریست تا بلکه جایی را برای توقف و درست کردن کباب پیدا کند.

کمی جلوتر باغی بزرگ و سرسبز توجهش را به خود جلب کرد. اسبش را، هِی کرد و زودتر از همراهان به سمت آن تاخت.

در باغ باز بود، داخل شد و پیرمردی را دید که با زحمت بسیار مشغول کندن زمین و کاشتن نهال است. از اسبش پیاده شد و جلو رفت و با تعجب پرسید: «چه می‌کنی؟»

باغبان پیر که تازه متوجه حضور پادشاه در باغش شده بود، جا خورد، آب دهانش را قورت داد و گفت:

- قربانت شوم، درخت می‌کارم.

- چه درختی؟

- گردو.

- با این سن و سال امید داری زنده بمانی و از میوه‌اش استفاده کنی؟

- نه.

- پس چرا خودت را زحمت می‌دهی؟

- دیگران کاشتند و ما خوردیم و حالا من باید بکارم تا آیندگان بخورند.

- وه، پاداش این سخن طلایی تو کیسه‌ای زر است!

باغبان با شنیدن این سخن پادشاه خنده‌اش گرفت و در جواب او که با دلخوری علت خنده‌اش را پرسید گفت: «قربانت شوم قصد بی‌احترامی به شما را نداشتم. با خودم فکر کردم این درخت‌ها چه زود به محصول نشستند. آن هم نه گردو، بلکه سکه‌های طلا!»

پادشاه از شنیدن این پاسخ پرمعنی باغبان پیر حسابی جا خورد آن‌طور که تصمیم گرفت کیسه‌ی زر دیگری به او ببخشد و از او برای خوردن ناهار دعوت کند.

***

روستای کوهستانی و خوش آب و هوای «کدو ده» در شهرستان فیروزکوه قرار دارد و شهرت آن به خاطر کهن‌ترین درخت گردوی ایران است که در آن قرار دارد.

این درخت هزار و چهارصد ساله شش متر قطر و 15 متر ارتفاع دارد و هنوز که هنوز است گردوهای خوش‌مزه‌ی خود را بی هیچ چشم‌داشتی تقدیم روستاییان و رهگذران می‌کند.

CAPTCHA Image